English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1328 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
particulars of sale U شروط و مواعدعقد بیع
quamdiu bene se gesserit U تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
To be observant of the regulations . U ملاحظه مقررات را کردن
poached U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poach U برخلاف مقررات شکار صید کردن
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
unship U خارج کردن
extraction U خارج کردن
ejects U خارج کردن
phase out U خارج کردن
expulse U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
bring out U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
eject U خارج کردن
ejected U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
discharges U خارج کردن
discharge U خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
to put out of court U از دستور خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
swap out U مبادله کردن به خارج
spewing U با فشار خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
write off U از دفتر خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
spewed U با فشار خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
defecates U خارج کردن مدفوع
defecating U خارج کردن مدفوع
ablate U بریدن و خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
tabled U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
emitted U بیرون دادن خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
disposition U مقررات
precept U مقررات
requirement U مقررات
arrangement U مقررات
measure U مقررات
precepts U مقررات
regulations U مقررات
provisions U مقررات
arrangements U مقررات
regulation U مقررات
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
mounting instruction U مقررات نصب
standard specification U مقررات استاندارد
disciplinary regulation U مقررات انضباطی
laws of the game U مقررات مسابقه
government regulation U مقررات دولتی
infraction U نقض مقررات
military doctorine U مقررات نظامی
holding U نقض مقررات
ordinance U مقررات محلی
by rule U طبق مقررات
instruction for assembly U مقررات نصب
operating instruction U مقررات کار
The regulations in force . U مقررات جاری
ordinances U مقررات محلی
trancscendent U ماورای مقررات
control measures U مقررات کنترلی
army regulation U مقررات ارتشی
by law U طبق مقررات
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
officialism U رسمیت مقررات اداری
red tape U مقررات دست و پاگیر
sanctioned laws U قوانین یا مقررات مصوبه
illicit U نا مشروع مخالف مقررات
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
lodge-books U کتاب مقررات معماری
manual U مقررات کتاب راهنما
assembly instrudactions U مقررات یا دستورات نصب
instituted U اصل قانونی مقررات
institutes U اصل قانونی مقررات
conditions U مقررات و شرایط اسبدوانی
illegally U برخلاف قانون و مقررات
institute U اصل قانونی مقررات
instituting U اصل قانونی مقررات
tariff regulations U مقررات تعرفه بندی
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
inland rules U مقررات حرکت در ابهای داخلی
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
formally U مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
highway dispatch U مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
in duly substantiated cases U در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulatory signs U علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
where justified U در موارد طبق مقررات اثبات شده
where there is a valid reason U در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulation U نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
meter rule U مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
road discipline U مقررات عبور و مرور روی جاده
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
prodify U تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
expedite rule U مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
curfews U مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
The regulations are stI'll in force ( effect ) . U این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
There is an outcry against these regulations. U همه از این مقررات فریادشان بلند است
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
curfew U مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
Recent search history Forum search
1Potential
2off-season
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2purchase off the registry
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com